نخستین بار چه کسی دوچرخه را به یزد آورد؛
کهن ترین یاد کرد از ورود دوچرخه به یزد؛ به درستی روشن نیست که از کی شیار خوش نگار چرخ دوچرخه ها بر کوچه ها ، بازارها و گذرهای خاکی شهر یزد نشست.
کد خبر: ۲۹۳۰۱
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۳ 29 April 2015
به گزارش تابناک یزد،  به درستی روشن نیست که از کی شیار خوش نگار چرخ دوچرخه ها بر کوچه ها ، بازارها و گذرهای خاکی شهر یزد نشست ؛آیا نخستین بار ، ویس قنسول انگلیس آن را به یزد آورد، یا گماشته های هندی سفارت بریتانیا و یا مدیر بانک شاهی و شاید کارپرداز بیگانه ی تلگرافخانه ی یزد . شاید هم میسونرهای انگلیسی بیمارستان مرسلین یزد و یا اینکه یکی از بازرگانان نام آور یزد به نام رشتی ، همو که سال ها بعد ، اتول ( اتومبیل) را به یزد آورد و اتول خان رشتی ، برگرفته از نام اوست . از خلال برخی کتاب ها ، اشاره ای به وجود انبوه دوچرخه ها در شهر یزد شده ، امّا کهن ترین یاد کرد، بر می گردد به یادبوده های دکتر محمد علی اسلامی ندوشن در سال های پیش از 1320 هجری شمسی در کتاب « روزها» که چنین می نویسد :
 
« شارسان [یزد] در آن زمان ، یک خیابان اصلی داشت ، هنوز آسفالت وجود نداشت ، اتومبیلخیلی کم بود ، چند درشکه بود و تعدادی زیادی دوچرخه ، عدّه ی کثیری از اعیان تا کاسب متوسّط الحال – جز کسانی که پیر و موّقر بودند – دوچرخه ، سوار می شدند . در میان این خیل سواران ، چند زن متجدّد نیز دیده می شد . عصرها لااقل در سه فصل ، خیابان پهلوی را آب پاشی می کردند که بوی نم از آن بر می خاست و هوا طراوتی می گرفت . گردش کنندگان که نزدیک به تمام آن ها مرد بودند ، بعضی دوچرخه به دست ، قدم زنان سراپای آن را می پیمود .
 
وجود دو گاراژ در خیابان و مغازه هایی که نظیر آن ها در بازارپیدا نمی شد ، رونق خاصّی به این گردشگاه می بخشید . از جمله دو سه دوچرخه فروشی بود که من همواره با کنجکاوی و شوق به آن ها نگاه می کردم . عروس همه ی آن ها ، مارک " رالی " بود ( که به آن لاری می گفتند ) به رنگ سبز تند که خط هایی طلایی داشت ، هر سه ساخت انگلستان . جنس انگلستان در آن زمان مرغوبیت بی رقیبی داشت » . 1
 
 پس از آن زنده یاد جلال آل احمد است که در شهریور 1337 پای بدین شهر دور افتاده و کویری می گذارد و نخستین بار عبارت « یزد ،  شهر بادگیرها » را ماندگار می کند و با شگفتی می نویسد که براستی یزد ، شهر دوچرخه هاست، نه اصفهان و با این کار ، نامی دیگر بر نام های این دیار کهن که تا پیش از این ، « دارالعباده » اش می خواندند ، می نهد ؛ و می نویسد : « شهر پر بود از دوچرخه های فیلیپس و راله . آخوندها هم سوار بودند و پا می زدند و می رفتند . جوی کنار خیابان ، مجرای گذر آب نبود ، استراحتگاه عمومی دوچرخه ها بود ، شهرت بی موردی است که اصفهان پیدا کرده ، از نظر فراوانی دوچرخه . این یزد است که شهر دوچرخه هاست و پیش از آن
 
شهر دوچرخه هاست و پیش از آن شهر بادگیرهای بلند ، فکر می کنم اگر کارخانه ی دوچرخه سازی فیلیپس ، همین یک شهر را به عنوان مشتری داشته باشد ، دست کم تا صد سال دیگر ، نانش توی روغن است . در حدود 200 هزار دوچرخه در یزد است ... یکی می گفت : در هر خانواده ی یزدی دست کم دو تا دوچرخه هست و این تفنّن زندگی است » 2 و سومین رهگذار ، علی اصغر مهاجر است که در اسفند 1339 به یزد پای نهاده و با خرسندی می نویسد :
 
 « پایتخت کویر ، خاموش و بی شتاب برای ایّام عید خود را آماده می ساخت ، یک دریا دوچرخه در خیابان پهلوی موج می زد ،. عرصه ی خیابان های یزد ، جولان گاه دوچرخه است ، بچّه آخوند ، تاجر و سبزی فروش و طلبه و شعرباف و مقنی و وکیل عدلیّه ، همه سوار دوچرخه اند و شانه به شانه ی هم پا می زنند . اتومبیل د راین خیابان ها غریبه است و باید حدّ خود را نگاه دارد . شهری که یک عمر خونسرد و آرام زیسته است ، با سرعت میانه ی خوشی ندارد . دوچرخه هم باید معجزه ای کرده باشد که وجود خود را د رلابه لای سنّت های یزد جا انداخته است .
 
  انبوه دوچرخه سواران یزد ، فرنگ رفته ها را به یاد آمستردام می اندازد با این تفاوت که در شهری مثل آمستردام ، فقط در دو وقت معیّن از روز ، جنگل دوچرخه به راه می افتد و شتاب و غوغای آن هم تهوّع آور است ، امّا در یزد ،طمأنینه و آرامش و بی خیالی دوچرخه سواران آدمی را به وسیلت و فایدت دوچرخه معتقد می کند »
. 3 به هر حال ، هنوز هم درزیر زمین برخی خانه های کهن یزد ، اسکلت زنگ زده ی دوچرخه های رالی ، سه تفنگدار ، هرکولس ، هامبر و بالاکا ، دیده می شود که روزی مرکب راهوار و نو نوار دارنده ی آن بوده که ساعت ها در بازار و گذر ، رفت و آمد می کرده و به پیادگان افاده می فروخته و انگار بر قالی سلیمان سوار است و خدا را بنده نیست .
 
بی گمان پیدا شدن دوچرخه ، مثل هر پدیده ی صنعتی دیگر با شگفتی بینندگان همراه بود ، رخدادی که هنوز هم بشریّت با دیدن پدیده ای نو در دانش ، بدان روبرو می شود . آن هم برای مردمی که حتّی توانایی خرید یک چارپا و استر را نداشتند و ناچار بودند تمامی مسیر دراز خانه تا بازار وزمین کشاورزی را پیاده بروند ، بی گمان در آن زمان ، خرید دوچرخه ،مانند خرید هواپیمای خصوصی در امروز برای بسیاری آرزوی دست نیافتنی بود . امّا امروزه با اینکه چند ده سالی است ، خیابان های یزد جولان گاه تاخت و تاز خودرو و موتور سیکلت های پر سروصدا و دودزا و آلوده کننده شده است ، و در گفتگو های خودمانی که ناشی از مقایسه ی یزد با دیگر شهرهای ایران است ، یزد را « شهر موتورها » نامیده اند ، امّا با این حال ، هنوز هم تعداد دوچرخه های آن بر بسیاری از شهرهای ایران فزونی دارد . هنوز هم دوچرخه فروشی های یزد ، همان رونقی دارد که دکتر اسلامی در سال 1318 ش می نویسد .
هنوز هم بسیاری یزدی ها ، مایل به گزینش دوچرخه به جای موتور یا خودرو هستند . البته به شرطی که در خیابان های شلوغ شهر ، تأمین جانی داشته باشند . وگرنه در یک چشم به هم زدن اسیر حرکات دیوانه وار رانندگان شتابزده شده و نقش بر زمین می شوند .
 هنوز خوی ، خصلت ،و منش آرام و خرسند یزدی با طبیعت دوچرخه که وسیله ی آرام ، سبک بار و قانع بوده ، سازگار است . هنوز هم شاید همین احساس دکتر اسلامی ندوشن را در هفتاد سال پیش داشته باشند که گفته بود : « گذشته از صدای قدم ها و هیاهو و بانگ مردم ، صدای دلنگ ،دلنگ زنگ دوچرخه ها نیز بود که به گوش من بسیار دلنواز می آمد ، مانند چهچه بلبل ، نغمه ی تیزی بود که یک نواختی فضا را می شکافت و خبر از حرکت و سرعت می داد » . 4
 
امّید که برنامه ریزان شهری با اندیشیدن راهکاری شایسته و بایسته ، زمینه ی آشتی دوباره ی یزدی ها را با دوچرخه فراهم کنند . هنوز هم د رخانه ی هر یزدی یک تا دو دوچرخه کارآمد دیده می شود . پدر خانواده هنوز برایش دشوار است که از وسیله ای که سی سال او را به سر کار برده ، دل بکند و آرزو دارد دوباره آسوده خیال در خیابان ها رکاب بزند و در پیچ و خم کوچه های آشتی کنان یزد که تنها پذیرای عبور یک دوچرخه است ، ره بسپرد و در زیر ساباط ها ی خشتی آن ، باد خنک نوش جان کند و با صدای زنگ آن به عابران کوجه بگوید که من برای دیدن شهر خودم ، راهی محلّه های قدیمی شده ام .

 پانویس :
 1-روزها : محمد علی اسلامی ندوشن ، تهران : یزدان ، 1369 ، ج 2 : 144-140با تلخیص
2-ارزیابی شتابزده : جلال ال احمد ، تهران : فردوس ، چاپ پنجم ، بی تا ، ص 155و169
3-زیر آسمان کویر : علی اصغر مهاجر ، تهران : جیبی ، 1340 : 76-75
4- روزها : محمد علی  اسلامی ندوشن، تهران : یزدان ، 1363 ، ج 1 : 110 .
 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار