زیرکی پرسید از این بنده، که... علم بهتر یا که ثروت پیش تو؟
گفتمش علم است بی شک تاج سر چرب می سازد سبیل و ریش تو
(علم مثبت) گرچه بازارش کساد (علم منفی) توی بورس و باکلاس
(علم تضییع حقوق دیگران) (علم توجیه فساد و اختلاس)
(علم هیپنوتیزم) بر ثروت سر است دیگران را خواب غفلت میدهی
در شعارت عزت اما در عمل؟ مستند گویم، مذلت میدهی
اینکه با وعده بدوشی دیگران منتقدین را بخوانی بیسواد
خندههایت سهم غیر و اجنبی با خودیها تندی و اخم و عناد
(علم نسیان) هم به دادت میرسد میبرد از خاطر تو وعدهها
وعدههایی که شده ثبت زمان (علم بازپرسی) نماید برملا
(علم پر رویی) بُوَد فوق علوم قفلها را بی کلید وا میکنید
آنچه فرمودی به هنگام نیاز جمله را رد کرده حاشا میکنید
(علم حاشا) هم بُوَد علمی قوی زیر پایت اُشتر و گویی که کو؟
با دهان پر کنی منع رُطَب ناهیِ (تر دامن) اما، با وضو
(علم دلالی) تو را قارون کند خرمن تولید در جیب شما
گر شوی (کار چاق کن) اندر کار نفت میرسد قانون به تصویب شما!!
یا شوی (دلال) در بین دُوَّل (دانش وابستگی) گُل میکند
پیشنهاد چرب گردد قبلهات پای عزت مندی اَت شُل میکند
سرقت حتی دارد علم خاص خود سرقت (آرا) و (فکر) دیگران
آی (نقاش) بشنو این از سردبیر در همین مصرع توقف کن، بمان
علمِ (دانستن) شود علمی خطیر عقل میگوید خموشی پیشه کن
گفتنهاند آزاد باشد انتقاد وز پس این ادعا اندیشه کن
غلامحسین رضایی - نقاش