عده ای (دزد و هیز) می گیرند زیر میز و؟ رومیز میگیرند
جامعه مست شد ز ارزانی! گنده ها بر علاج و تدبیرند!
کیمیا شد دروغ در گفتار میخ چوبی کنون رود در سنگ
بنگرید به کلاغ و زرافه همچو شبنم بدون بو و رنگ
رؤسا کارمند سیستم خود امرا همردیف مستضعف
بسکه مردم ز زندگی راضی شده تشییع جنازه ها با (دف)
(آرمان روزگار) امروز است مشکلی در کسی نمی بینی
زهر در جام و کام مردم نیست شد (دیابت)، رفیق شیرینی
کو مجرد؟ نمیشود پیدا همه با جفت خویش در شادی
عدهای که اسیر (مهریه)اند دستشان برگههای آزادی
(وعده دادن) دگر ز مد افتاد آنکه می داد بایگانی شد
که به تصویب رسید (عملکردن) عملیات آن، جهانی شد
همه بر سفرهی مساواتند که عدالت چو چتر گسترده
که ز شفافیت اطاق و دلِ حاکم شهر و شرع بیپرده
هرچه از لب بریزد حتی تف سندی محکم است و معتبر است!
هرکه همرأی و همنگاهم نیست بیسواد و غریب و بی خبر است!
باز (نقاش) دوباره دیدی خواب نعل وارونه کوفته ای به فریب؟
یا که یارانه ی تنفس تو با تورم زیاد و رفته به جیب؟
آنچه گفتی تو، گوش ما بشنید آن بیاور که دیدنی باشد
ما به نامرئیات خو کردیم میوه آن به که چیدنی باشد
(دزدگیری) که گفته ای خوب است دست هر (دزدگیر) می بوسیم
خاصه دست کسی که می گیرد (سارقان شهیر) می بوسیم
دزدها پشت رل و تصمیم گیر در مسیر خلاف و می رانند
آیا قضات پاکدست ما نام راننده را نمی دانند؟
هرکه خدمت کند به دین و وطن ثبت دلها و دفتر تاریخ
خائن هرجا که هست و هرکه هست ریشه اش کنده می شود از بیخ
سردبیر گفته بس کنم زیرا درد بسیار و نیست درمانی
عذر می خواهم از تو خواننده که جفنگ دیده ای و می خوانی
(آرمان کشور) است در رؤیا واقعیت، همین که می بینیم
بد، خدا بر بشر نمی خواهد میوه ی کشت خویش می چینیم
(کدخدا دوست) را بزاییدیم رای ما شیر شد بزرگش کرد
بر سر دین و کشور و ملت این خسارت که دیده شد آورد
انتهای پیام/*