تابناک کهگیلویه و بویراحمد ، مهدی مرادی ، انسانها نیازمند زندگی اجتماعی هستند به این معنی که باید با هم زندگی کنند و با هم تصمیم بگیرند و با هم انجام دهند که لازمه این با هم بودنها، به هم اهمیت دادن است و هر گاه عناصر یک جامعه در درک همدیگر موفق بودند به معنای واقعی کلمه جامعه هستند یعنی به زندگی اجتماعی تن داده اند.
فعالیتهای سیاسی یکی از کارکردها یا نشانههای یک زندگی اجتماعی است که در دوران اخیر این فعالیتها بر همه نیازها و تولیدات و عملکرد جامعه چه فرهنگی، چه اقتصادی و حتی امنیتی تاثیر بسیار مستقیمی دارد با این تاکید که فرد فرد جامعه میتوانند نقشی برای خود در تعالی جامعه یا عدم آن داشته و این نقش را ایفا کنند.
معمول فعالیتهای سیاسی قالب حزب، جناح، گروه، دسته و اینگونه تشکیلات است که عمده اعضای آنها با وجود جمعیتی حول یک اساسنامه نوشته یا نانوشته، افکار مشترک، منافع مشترک و چنین ویژگیهایی که میتواند تامین کننده اهداف سیاسی، امنیتی، فرهنگی، اقتصادی یا هر عنوان دیگری باشد، گرد هم میآیند و تلاش میکنند.
قاعدتا آنچه که باید در حوزه فعالیتهای سیاسی در کشور ما و به تبع آن در استانها، شهرستانها و روستاها نمود زیادی داشته باشد فعالیت در احزاب یا گروههای سیاسی به اصطلاح "چپ و راست " یا "اصلاح طلب و اصولگرا" و اخیرا هم بنا به شرایطی از جمله انتخابات، "مستقل! " است که در برخی مناطق مانند کهگیلویه و بویراحمد، با داشتن زندگی قومی و طایفهای دارای ملاحظاتی است.
عمده فعالین سیاسی چه در سطح لیدر و چه در سطح عام جامعه (پیرو) به نوعی در گرایش به این دو حزب تعریف میشوند هر چند اعتقادی هم وجود دارد که عامه مردم اصلا خود را وابسته به چنین احزابی نمیدانند، اما در مجموع جو غالب سیاسی مربوط به فعالیت لیدرهای این دو حزب یا جریان سیاسی است، اما این کنشگری سیاسی اجتماعی در استانهایی مانند کهگیلویه و بویراحمد بیشتر به یک وصله بر پیکر جامعه میماند. (به این معنی نیست که خوب است یا بد)
چرا نباید ندای وحدت آخرین تجربه باشد؟
همانگونه که گفته شد با توجه به وضعیت غلبه مسائل قومی و قبیلهای بر فضای سیاسی، تعریف فعالیتهای سیاسی در همین قالب جای میگیرد که البته در کلام نخبگان، رسانهها و حتی برخی مسئولین، یک پدیده مذموم و ناپسند است و بارها از آن به عنوان یک آفت در استان یاد شده است.
شکی نیست که اهمیت دادن به قوم و قبیله فی نفسه نمیتواند بد باشد بلکه ارجحیت دادن قوم و قبیله گرایی بر شایسته سالاری اشتباه و ناپسند است بنابراین، بخش دوم این موضوع یعنی قوم و قبیله گرایی در سیاست باید اصلاح شود نه اهمیت دادن به قوم و قبیله!
جریان ندای وحدت یک خاستگاه سیاسی برگرفته از قوم و قبیله است که در کنشگری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود طی چند سال اخیر محاسن و معایبی داشته است. اگر این کنشگری در موارد مثبت تقویت و در موارد منفی اصلاح شود، میتواند به یک تجربه موفق در مسیرسازی فعالیتهای اجتماعی اعم از سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی، تبدیل شود.
اینکه چرا نباید ندای وحدت آخرین تجربه از این دست فعالیتهای سیاسی باشد به چند دلیل مهم است " اولا همگرایی یک قوم و طایفه بزرگ که در ساختار فرهنگی و روابط درون طایفهای خود همواره چالش داشته است باید تقویت شود. ثانیا، دیگر طوایف باید بیاموزند که تعاملات سیاسی را میتوان بر پایه روابط اعتمادساز درون طایفهای به تعامل با دیگر طوایف رساند و به یک نتیجه برد برد رسید. ثالثا، یکی از کارکردهای طوایف حتی در دوره خشونت و نزاع، استفاده از ظرفیت مصلحان و بزرگان برای رسیدن به تفاهم و حل مشکلات بوده است که در خصوص فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم میتوان این ظرفیتها را به کار گرفت. رابعا نگاه و عملکرد غلط در خصوص نقش قوم و طایفه از حواشی پیرامون این نوع دسته بندی جامعه شناسی است در حالی که اگر دیدگاه به این مقوله مثبت باشد میتواند به تعامل و تفاهم در سطح جامعه و رسیدن به نشاط و امیدواری در مقابل یاس و ناامیدی رسید. "
چگونه ندای وحدت نباید آخرین تجربه باشد؟
همانگونه که گفته شد قوم و قبیله و طایفه قبل از آنکه به یک چالش اجتماعی در همه حوزهها برسد، یک ظرفیت بوده و خداوند هم در قران به آن اشاره داشته است " یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ /ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است! "
حال که این ظرفیت ندای وحدت به یک همگرایی رسیده و در حوزه سیاسی نمود موفقیت داشته است باید با پرهیز از عصبیت به یک تعامل فراگیر با دیگر طوایف برسد و حتی اگر به ائتلاف هم رسید در هنگام تعیین کارگزاران از شایستگان ائتلاف یا ائتلافهای رقیب هم استفاده کند تا نهایتا به یک ساختار مدون سیاسی در مناطقی با چنین ظرفیتی (قوم وطایفه) برسد.
در مورد پرهیز از عصبیت " در حدیثى از امام على بن الحسین (علیه السلام) مى خوانیم: از آن حضرت درباره «تعصب» سؤال کردند فرمود: الْعَصَبِیَّةُ الَّتِی یَأْثَمُ عَلَیْهَا صَاحِبُهَا أَنْ یَرَى الرَّجُلُ شِرَارَ قَوْمِهِ خَیْراً مِنْ خِیَارِ قَوْم آخَرِینَ، وَ لَیْسَ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ أَنْ یُحِبُّ الرَّجُلُ قَوْمَهُ، وَ لَکِنْ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ أَنْ یُعِینَ قَوْمَهُ عَلَى الظُّلْمِ: «تعصبى که انسان به خاطر آن گناهکار مى شود این است که: اشرار قومش را بهتر از نیکان قوم دیگر بداند، اما این که انسان، قوم و قبیله خویش را دوست دارد عصبیت نیست، عصبیت آن است که انسان قوم و قبیله خود را در ستمگرى یارى دهد». "
در یک جامعه اسلامی با مذهب شیعی حتما لازم است که این روایات و احادیث سر منشا فعالیتهای اجتماعی و سیاسی قرار گیرد چرا که رعایت اینگونه دستورات حتما به سعادت منجر میشود.
ندای وحدت اگر قرار است آخرین تجربه از این نوع فعالیتهای سیاسی نباشد باید حتما در عزل و نصبهایی که دخالت دارد دقیقا بر منیتهای قوم و طایفهای خط بطلان بکشد و هر انچه را که از پیروزی در یک رویداد سیاسی به دست میآورد، برای ترویج یک فرهنگ مشارکت سیاسی همگانی به کار گیرد و برای اینکار ابتدا با استفاده از ظرفیت بزرگان ایل و طایفه خود در راستای آگاه سازی حوزه مشارکت سیاسی همگانی درون طایفهای تلاش کند.
هر چند در پیش گرفتن چنین رویکردی در استانی مانند کهگیلویه و بویراحمد که از فقر فرهنگی رنج میبرد، بسیار سخت است، اما ناممکن نیست و با برگزاری جلسات میان بزرگان طوایف و ایلات، حداقل میتواند حرکتی به سمت غالب کردن برخی ارزشهای دینی و اخلاقی در سطح جامعه باشد.
در پایان نظر نگارنده بر این است که جریان ندای وحدت باید یک گام به جلو حرکت کند و میدان سیاست را از مسائل صرفا قوم و قبیله گرایی جدا کند و کم کم راه تعامل با دیگران را باز کند که لازمه آن در وهله اول اقناع سازی درون طایفهای برای پذیرش مشارکت دیگران در مدیریت سیاسی و اجتماعی است.