کد خبر: ۳۳
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۳ - ۱۹:۳۱ 06 January 2015
سخن از استاد حسن کسایی، محمد موسوی، حسن ناهید، جمشید عندلیبی و ... استادان مسلم نی کشور نیست و همین طور از پارتیتورهای ارکستر ایرانی که نقش ضعیف ساز نی را به راحتی می توان در آنها احساس کرد؛ بلکه سخن از بانوی 80 ساله نی نواز تالشی است که از جشنواره کارآواها در تالار اندیشه پایتخت تا جشنواره های متعدد سرزمینش؛ دشستانی نواخته و گاه با تغییر زاویه لب و نی و تغییر فشار صدا تا نیم پرده بم تر از صدای اصلی را نواخته و اینک نگران فروریختن تنها سر پناهش - کلبه گلین و چوبینش در جنگل های شمال - است.

' امیر شکرگزار ناوی ' محیط بان بازنشسته از مستندسازان قدیمی شهر تالش با مستند 'خدیجه نی زن و رمه هایش' افتخار بسیار در جشنواره های متعدد کشور کسب کرد و اینک به هشتمین دوره جشنواره بین المللی سینما حقیقت می رود.

اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان تسهیل کننده پی گرفت گزارش می شود تا رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رضوانشهر به همراه کارشناسانشان در میدان فرهنگ این شهرستان واقع در غرب گیلان (پس از شبانه روزان متمادی بارانی در روزی که آفتابش شکوه بی نظیری داشت) برای شنیدن نوای گرم نی کهن بانوی نی نواز تالش گام به سوی جنگل نهند. 

آفتاب درخشان بود و جنگل در حاشیه جاده پیش می رفت و پاییز چه خوب بر آن مستولی بود؛ نمای شهر با ساختمانهای بلندش پایین و پایین تر می رفت تا اینکه مردی به هیبت جنگل نشینان گیلان - داماد خدیجه خانم - به گروه پیوست و راه بلد شد.

جاده سراسر گل بود و جنگل تاریک و البته گوسفندان رها سفید و سفیدتر؛ تا پیام آمد از این پس می بایست چکمه پوش شد و آغاز گل نوردی در جنگل های گیلان تا ارتفاع...

پاسی از پیاده روی گذشته بود که بوی هیزم و نوای نی در هم پیچید و پارس سگان گله، خبر از ورود میهمان های ناخوانده را به 'خدیجه خاله' می داد؛ آفتاب درخشان تر می شد و سایه درختان بلوط کمتر، که مرد محلی کلبه کاهگلی نامتعادلی را بر فراز تپه ای صاف هم سطح نوک درختان بلوط نشانمان می داد.

دروازه ای با چوب درختان و تبری فروخورده بر هیزم نشانش بود؛ و رشته نازک دود از دودکش روی شیروانی اش در سایه درختان، آبی رنگ می نمود و سپس با نور طلایی آسمان زرد فام می شد.

خدیجه که در گویش محلی به 'خدیجه خاله ' شهره بود؛ با لباس محلی - پیراهن قهوه ای بلند با حاشیه های نه چندان هویدای طلایی و جلیقه ای مشکی بر روی آن و روسری سپیدی که دور سر پیچیده شده بود - از پای تنور برخاست و به استقبال آمد و چه گرم ثابت کرد تالش ها میهمانان را نیک می نوازند.

کلبه اش کاهگلی و سقفش چوب های شکسته قطور و داخل اتاق ها تاریک با درهای کوتاه چوبی آبی رنگ - به گونه ای که می باید برای ورود سر خم می کردیم - و گونی هایی به رنگ آبی تیره که سدی سست بود بر هجوم بوران و باران و باد در ایوان گلی؛ بخاری هیزمی در قالب مکعبی آهنین می گداخت، و کتری و قوری چای داغ به راه بود؛ و تمیزی خانه ناخودآگاه داستان کوکب خانم را تداعی می کرد.

شگفت آنکه نه برق بود و نه آب؛ خدیجه خانم روزها بامدادان نماز که می گزارد، ره بسوی جنگل می نهاد و رمه هایش را با نوای نی همراهی می کرد.

غلامی کارشناس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رضوانشهر که خود را با افتخار روستا زاده معرفی می کند، می گوید: این نوا بخشی از موسیقی تالش است که به ' محمود ب' معروف است و بیشتر شبانان زمانی که می بایست گله ها از جنگل باز گردند، آن را می نوازند.

وی می گوید : در جشنواره های تهران آن طور که باید شأن این هنرمندان پاس داشته نمی شود و از این روی ارشاد رضوانشهر، تنها در جشنواره هایی گزیده و در شأن، ' خدیجه خاله' را پای حضور می رساند.

خدیجه تا شام مشغول بود؛ ارتفاع را به سمت چشمه طی می کرد و ظرف آب بر دوش می نهاد و به فرادست می آورد؛ بر فراز درختان گردو و ازگیل بالا می رفت و میوه ها می تکاند و جمع می کرد و باز تبر بر می داشت و برای جمع آوری هیزم به جنگل می رفت و ما شهرزده ها را چنین فعالیت هایی از یک پیرزن 80 ساله شگفت زده می کرد.

خاله خدیجه با گویش تالشی سخن می گفت، و از لحن کلامش پر پیداست که شاکیست؛ زندگیش به سختی می گذرد و کلبه اش بر اثر بارش های مدام نامتعادل شده و سربندی اش شکسته و خوراک احشامش زیر بوران می پوسد؛ و دیگر اینکه شکوه داشت که چرا برای مراسم ترحیم ' قسمت خانی ' کهن مرد موسیقی تالش بی خبر مانده بود .

مهربان بود و علاوه بر غم مهیب از دست دادن همسر و برادر شوهر پیرش - که با او زندگی می کرد- با غمی سوزناک 'نرمه نای' بر لب نهاد و سوز نی را در لابه لای جنگل به حرمت میهمانان رها کرد.

و چه جزم اندیش و متعصب بود آن گاه که پرسیدیم چرا پسر 30 ساله اش ازدواج نمی کند و محکم می گوید: دختری که او می خواهد بدرد زندگی در ارتفاعات نمی خورد و باید شخصی را انتخاب کند که او بپسندد.

'علیرضا ملکی نژاد' رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رضوانشهر که در حضور خدیجه رزداری بسیار فروتن است، در مورد این هنرمند جنگل نشین می گوید: خاله خدیجه با شرکت در چند همایش استانی و کشوری مورد توجه و تمجید قرار گرفته است.

او ادامه می دهد: خدیجه رزداری متولد 1314 است و به شغل پدریش دامداری مشغول است؛ وی، نی نوازی را به صورت تجربی از همسرش آموخته و اکنون آنچنان با عشق و نوای محزونی نی می نوازد که همه از هنر نی نوازی او متحیر می شوند.

ملکی نژاد که برای انجام مصاحبه جمع را دعوت به آفتاب روشن کلبه جنگلی خدیجه می کند، می گوید: این بانوی هنرمند در هر جشنواره‏ای که شرکت کرده، نوای نی خود را به عنوان نمادی از صلح و دوستی به علاقمندان تقدیم کرده است.

وی با تاکید بر مشکل مالی این هنرمندان علیرغم فراهم شدن بیمه آنان می گوید: این پهنه فراخ و هنگامه تنهایی، شبانان را به سویی کشانده است که در تنهایی خود، با کاری یا هنری دمخور شوند؛ از این رو، شماری از شبانان به هنرهای روزگار خود رو آورده اند که یکی از هنرهای این مرز و بوم 'نی نوازی' است .

وی ادامه می دهد: خاله خدیجه در جوانی، چوپان گوسفندان بود و از بچگی با پوست درخت ون نی زدن را آموخت. 

خدیجه پنج پسر و پنج دختر دارد؛ و با مادر 113 ساله خویش زندگی می کند که امروز او در خانه خدیجه نبود.

فرزندان خدیجه نیز دامدارند اما در آن منطقه تنها کلبه شکسته کهن بانوی نی نواز تالش پابرجاست و یک کلبه دیگر متعلق به فرزندش و دیگر هیچ ...

وزش باد شدت می گرفت و به گفته مرد محلی، بارانی سخت را بشارت می داد؛ و خدیجه علیرغم سختی شرایط اقلیمی زندگیش می گفت: هربار که زمستان می آید، می گویم امسال زمستان از همیشه سخت تر خواهد بود اما سرانجام زمستان می رود و بهار می آید و برف ها آب می شوند.

نگاهش فراخ بود و گویی طبیعت را در ذهن می سرود و با بغضی فروخورده رو به مسوولان ارشاد گفت: کمک کنید آشیانم فرو نریزد، من هیچ کجا نمی روم؛ زاده جنگلم و باید همین اینجا به خاک سپرده شوم.

شامگاهان فرا می رسید و خاله خدیجه می بایست در پی گدازان ساختن بخاری هیزمی و نفت آگین کردن فانوس ها باشد و برای بازگشت رمه هایش به جنگل برود و ما نیز می بایست باز می گشتیم ...

سگ ها دیگر پارس نمی کردند و خدیجه همچنان در نیمه های جنگل گروه میهمانان ناخوانده را همراهی می کرد...

به هر روی مستند 'خدیجه نی زن و رمه هایش ' به جشنواره های بین المللی راه می یابد؛ اما نوای گرم نی او، آتشین نفسی است که از لابلای ترک های کلبه شکسته اش در میان درختان افراشته جنگل های غرب گیلان به گوش می رسد؛ و او همچنان در انتظار همیاری است.
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار