گفتگو با دکتر مجتبي اميري
کد خبر: ۳۸۷۹۸
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۲ 24 May 2015
استاد مجتبي اميري از اساتيد برجسته علم مديريت  کشور است که در مقطع کارشناسي ارشد مديريت اجرايي  در سازمان مديريت صنعتي هرمزگان به تدريس  مشغول است و  بيشترين مشاوره و تحقيق وتدريس را در حوزه تعالي سازماني داشته اند  به بهانه حضور ايشان در استان  برآن شديم تا از تجربيات با ارزش  ايشان استفاده نموده که گفتگوي ذيل حاصل آنست و تقديمتان مي گردد  :
 
در ابتداء خود را معرفي کنيد ؟
 
مجتبي اميري   هستم.  فارغ تحصيل دانشکده مديريت دانشگاه تهران ،گروه مديريت دولتي درگرايش رفتارسازماني و دروسي هم که تدريس مي‌کنم درمقاطع مختلف  بخصوص دوره دکتري شامل مباني فلسفي تئوري ها ، بحث روش تحقيق، جامعه وبوروکراسي ، بحث‌هاي جامعه‌شناسي فرهنگي و رفتار سازماني ، جامعه‌شناسي سازمانها و جامعه‌شناسي شهري و مباحثي که در حوزه مديريت به طور عام  بوده و هست . در بعد عملي هم توفيق داشتم ، در بسياري از طرح‌هاي اسناد توسعه کشور از جمله طرحهاي تدوين سند بنيادين تحول در آموزش و پرورش ، سند‌هاي نظام جامع  توسعه علمي کشور ، توسعه فناوري کشور و نقشه علمي اسنادي حضور داشته باشم .
 
توسعه و تعالي در مديريت به چه معناست ؟
 
توسعه مستلزم بحث مديريت است بعبارتي توسعه به‌خودي‌خود تحقق پيدا نمي‌کند . مديريت توسعه هم مستلزم توسعه‌يافتگي مديران است بنابراين اگر ما بخواهيم به توسعه برسيم نيازمند مديريت توسعه هستيم و اگر مديريت توسعه داشتيم اين امر تحقق پيدا کرده است .  در کشور ما با الگوگيري از ديگران مي‌توانيم توسعه راتحقق ببخشيم . توسعه مسئله اي است که در دنياي مدرن موضوع جوامع غربي بود . بعد از رنسانس سه چيز ارکان دنياي جديد شد و  جوامع مدرن را شکل داد . يکي پيشرفت وتوسعه هدف انسان تلقي شد و  دوم عقلانيت که ابزار دستيابي به  اين هدف تلقي مي شد و سوم طبيعت که مهم‌ترين منبع براي دستيابي به اين هدف به شمار مي‌آمد . در آغاز قرن بيستم مديريت به‌عنوان يک علم در کانون توجهات قرار گرفت و ديدند اگر بخواهند به توسعه مورد نظر دسترسي پيدا کنند بايد داراي مديران حرفه اي باشند .  صاحب‌نظران کلاسيک موضوع مديريت سه نفر هستند که بر پايه مطالعات آن‌ها ديگر صاحب‌نظران آمدند و کمک کردند که اين علم سامان گرفت و امروز به عنوان يکي از علوم قابل توجه در دنيا در کانون توجه همگان را به خود جلب کرده است .در کشور ما هم امروز مديريت يکي از رشته‌هاي پر رونق است و علاوه بر آن کارگاه‌ها و سمينارها و نشست‌هاي تخصصي براي مديران برگزار مي‌شود و بسيار مورد توجه و  نياز است . توسعه مسئله دنياي جديد بوده و ابزاري که مي‌توانست اين مسئله را تحقق ببخشد عقلانيت بود .در واقع مديريت يک تعريف و جلوه‌اي ديگر از عقلانيت . مديريت يک فعاليت عقلاني است که با استفاده از يک ابزار عقلاني به نام سازمان براي رسيدن به هدف تلاش مي کند . در مديريت پيشرفت را ترجمه کرده اند به بهره‌وري  . اين تعريف در فرهنگ ما وجود دارد و به تعبير حضرت علي (ع) اگر کسي دو روز اش مثل هم باشد ضرر کرده است . بهره‌وري يعني امروز ما بايد بهتر از ديروز و فرداي ما باشد . بهره‌وري به اين معناست که ما دائم بايد در حال پيشرفت و جلو رفتن باشيم نه درجازدن و عقب گرد . اين پيشرفت در جامعه ما فقط پيشرفت مادي نيست و ما پيشرفت را در سودآوري و افزايش  رشد اقتصادي نمي‌بينيم بلکه ابعاد پيشرفت و توسعه را گسترده‌تر مي‌بينيم . چون با رويکرد ديني و اسلامي به آن نگاه مي‌کنيم و اين رويکرد ما را وامي‌دارد که ديدگاه مان را فراتر از جهان مادي  ببريم . ما فراتر از اين جهان رشد و توسعه و بقاي انسان مي‌بينيم براي همين است که بعضي‌ها مي‌گويند به جاي واژه توسعه واژه تعالي را  به کار ببريم . چون انسان مي‌خواهد علو داشته باشد و نه تنها در جهان مادي که در جهان معنا هم به دنبال ارتقا و پيشرفت است. به هر حال در جامعه امروز ما هم نيازمند اين هستيم که شاهد توسعه باشيم و توسعه مستمر محقق نمي‌شود مگر اينکه خودمان و امکانات‌مان را مديريت کنيم .مدلهايي امروزه مطرح شده است تحت عنوان مدل‌هاي تعالي سازمان يا مدل‌هاي سرآمدي . مدل‌هاي تعالي مدل‌هايي هستند که بر اساس آنها مي‌شود ميزان پيشرفت و تعالي سازمان‌ها را بررسي و در واقع به آنان امتياز دهي کرد و رتبه‌بندي کرد . امروزه در دنيا باب شده است که کشورها را در زمينه‌هاي مختلف رتبه بندي مي‌کنند مثلا در زمينه توسعه انساني ، بهبود فضاي کسب و کار وغيره . هرچه که قابل کنترل نباشد قابل مديريت کردن نيست پس ما بايد بتوانيم پيشرفت‌هاي مان را اندازه‌گيري کنيم . مشکلي که در کشورمان داريم اين است که حرفهاي قشنگ زياد مي زنيم ولي محقق کردن اينها در عمل و نشان دادن به خصوص در مقولات کيفي به سادگي آن بخش‌هاي کمي نيست . مثلاً شما در سازمان‌هاي توليدي راحت‌تر مي‌توانيد  پيشرفت‌ها و عقب ماندگي ها را  نشان دهيد .در يک کارخانه توليدات آن نشان مي‌دهد که وضعيت آن  چگونه است اما در يک سازمان فرهنگي  يا خدماتي  مثلاً واحدهاي آموزشي اگر بخواهند اثربخشي داشتن يا نداشتن را بررسي کنند، بايد يک ساز و کارهايي داشته باشند تا بتوانند نشان دهند که تا چه حد اين آموزش‌ها و فعاليت‌هايي که کرده اند اثر بخش بوده است . مدلهاي تعالي که ارائه شده است در اين زمينه‌ها مي‌تواند به ما کمک کند .
 
تعالي يک سازمان به چه عواملي بستگي دارد ؟
 
 تعالي سازمان در گرو عوامل مختلفي است . تعالي درگرو سه چيز است . ما اگر بخواهيم شاهد تعالي در سازمان باشيم  ، در درجه اول چون مهم‌ترين عامل استراتژيک سازمان آدم‌ها هستند بايد آدم‌هاي متعالي داشته باشيم . بايد آدم‌هاي بهره‌وري داشته باشيم تا شاهد بهره‌وري باشيم . خوب آدم‌ها چطور تعالي پيدا مي‌کنند ياتعالي انسان‌ها به چه چيزي است؟ به اين است که اولا توانايي‌هاي لازم را در خود بوجود بياورند . توانايي با دانش سنجيده مي‌شود و اين دانش درعمل از آن استفاده مي شود  و اگر اين کار صورت بگيرد تبديل به مهارت مي‌شود و به ما توانايي اين را مي‌دهد که در عمل موفق باشيم . البته دانش به تنهايي کفايت نمي‌کند ما بايد تمايل و انگيزه هم داشته باشيد اين توان و تمايل هردو عواملي هستندکه در جهت تعالي سازمان مؤثر است  . مؤلفه‌هايي مثل شرح شغلي . يعني فرد زماني که توان دارد و تمايل هم دارد  بايد مشخص شود که چه کار بايد انجام دهد . ما در سازمان‌ها گاهي شاهد هستيم متأسفانه شرح وظايف و انتظاري که از آنها مي‌رود  روشن نيست و افراد تلاش خود را مي‌کنند اما چون شرح شغل ندارند مشخص نيست که در واقع چه کار مي‌کنند . مؤلفه ديگري که انتظار مي‌رود فرد متعالي در سازمان داشته باشد اين است اگر فرد توان داشته باشد وتمابل هم داشته باشد و شرح شغل آن هم روشن باشد بايد حمايت‌هاي سازماني هم باشد تا فرد بتواند موفق شود . مؤلفة ديگر سازگاري محيطي است . فرد بايد در محيط کاري که انجام مي‌دهد  با ويژگي‌هاي محيطي آن سازگار باشد . ما بايد از کارکنان چيزهايي را بخواهيم که با نظام ارزشي آنان و با اهداف اجتماعي آنها تقابل نداشته باشد . علاوه بر اينها تصميماتي هم که مديران در سازمان مي‌گيرند براي فرد متعالي بايد اعتبار داشته باشد . فرد بايد مشروعيت مدير را قبول داشته باشد . اگر اين اتفاق بيفتد نيروهاي سازمان با دل وجان با او همکاري مي کنند و اگر در جايي هم مدير خطايي بکند به او کمک مي‌کنند و نمي‌گذارند چرخ سازمان متوقف شود . نهايتاً آخرين عاملي که براي تعالي فرد در سازمان وجود دارد بازخورد دادن به فرد است و اينکه آدم‌هاي موفق در سازمان‌ها کساني هستند که بازخوردهاي خوبي مي‌گيرند و اين بازخوردگرفتن يک شاخص و عامل  موفقيت است که نشان مي دهد آدمهاي متعالي ،آدمهاي انتقاد پذيري هستند و اگر کسي به آنها بازخورد دادآن را عيبجويي تلقي نمي‌کنند . مطالعات نشان داده است که مديران متعالي آدم‌هايي کمال جو هستند و اين خواستن صرفاً به زبان آوردن نيست چون در مديريت تعهد به معناي پيگيري مستمر هدف است . بعبارتي اگر من بخواهم تعالي داشته باشم الزامات تعالي را بايد محقق کنم .  
 
اگر مديري بخواهد الزامات تعالي را محقق کند بايد چه تعهداتي داشته باشد ؟
 
اگر مديري الزامات تعالي را محقق سازد يک مدير موفق است . مدير متعهد ، تعهدش نسبت به خودش است . در کشور ما متأسفانه همه احساس تکليف شرعي مي‌کنند که بايد مدير شوند ولي بايد احساس تکليف شرعي بکنند که حالا که مدير شده اند  الزامات مديريت را هم فرا ‌بگيرند  . مدير شدن يعني کار کردن با آدم‌ها . پس بايد آدم‌ها را بشناسيم . مهارت‌هاي ارتباطي بايد داشته باشم . مهارت‌هاي رهبري داشته باشم و درواقع بتوانم برقلبهاي آنها حکومت کنيم . مديريت نيازمند نفوذ در ديگران است و اين‌ها همه دانش‌ است که بايد ياد گرفته شود . تعهد دوم مدير نسبت به زير مجموعه اش هست من به عنوان يک مدير وظيفه دارم که زير مجموعه ام را کمک کنم تا ارتقاء پيدا کند و بايد به آن نشان دهم که خواهان پيشرفتش هستم . در سازمان‌هاي ما گاهي زيرمجموعه احساس نمي‌کند که مديران دوستدار پيشرفت آنان هستند . جالب است در بسياري از سازمان‌ها شرط ارتقاي افراد اين است که کساني را تربيت کنند که بتوانند جاي خودشان را بگيرند اما متأسفانه در کشور ما از اين جهت بسيار کم کار شده و چون کار نکرده‌ايم شما مي‌بينيد که هم اش دنبال مديران گذشته هستيم . شما در سطح خرد و کلان کشور مي‌بينيد که به جوان‌ها اعتماد نداريم . سومين تعهد نسبت به مشتريان است. اصلاً فلسفه وجودي سازمان وکار کردن آن خدمت به محيطش است و چون  خروجي سازمان‌ها را ياکالا يا محصول ويا خدمت است که به مشتريان ارائه مي‌شود . امروزه مشتري اهميت ويژه‌اي دارد. در دنياي امروز مي‌گويند سازمان‌ها بايد مشتري محور باشند ولي ما نه تنها بايد انتظارات مشتري را برآورده کنيم بلکه چيزي فراتر ازانتظارش ارائه دهيم تا نسبت به ما متعهد و وفادار باشد . زماني که هر مشتري ناراضي از يک سازمان خارج مي‌شود  اين يک عامل تضعيف‌کننده سازمان در محيط ديگر است چهارمين تعهدي که مدير بايد داشته باشد تعهد نسبت به کار است  و پنجمين تعهد نسبت به سازمان است . مديران بايد در قبال همه چيز سازمان پاسخ گو باشند . يک سازمان متعالي بايد ساختار مناسب داشته باشد. نيروي انساني کارآمد و اثربخش داشته باشد . منابع غيرانساني که در اختيار دارد مثل زيرساخت‌ها و تجهيزات و امکانات  مورد نيازخود را بتواند فراهم کند. بايد خط مشي واستراتژي‌هاي مناسب داشته باشد و سرانجام دانش سازمان است و اين دانش امروز در سازمان‌ها اهميت خاصي پيدا کرده است . ما در سازمان‌ها انواع دانش داريم سازمان متعالي سازماني است که بتواند اين مولفه ها را با هم تلفيق کند. اگر در سازمان ما توانستيم بين مؤلفه‌هايي که در سطح فردي منجر به تعالي مي شود و مؤلفه‌هاي سازماني که سازمان را به اعتلا مي رساند موفق شويم آنوقت مي توانيم انتظار داشته باشيم سازمانهاي متعالي در کشور داشته باشيم .
 
 
 
چه توصيه اي به مديران برتر و موفق استان داريد ؟
 
پايه اي ترين اصل در مديريت اين است  که همه کارها قابل انجام است . هر کار هرچه دشوارتر ، نيازمند برنامه ريزي دقيقتر است ، جوهر مديريت به فرموده آقاي راسل ايکاف برنامه ريزي است و براي رسيدن به موفقيت بايد با برنامه عمل کرد تا به موفقيت رسيد . در کشور ما متاسفانه  تفکر برنامه اي وعملي که از دل برنامه بيرون بيايد کم است و در سازمانهاي کشور يکي از مشکلات جدي در عرصه هاي مختلف همين است. بايد با برنامه کار کنيم . برنامه خودش هم يک ابزار کنترل است که هم فرد را کنترل مي کند وهم پاسخگو در قبال ديگران و اين چيزي است که خودم براي ان تلاش مي کنم وانتظار دارم که همه مديران هم بر اين اصل پيش بروند تا بتوانند مديران موفقي باشند وبتوانند اميد ما را براي رسيدن به تعالي افزون کنند.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار