کد خبر: ۴۲۹۲۳
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۲ 02 June 2015

حميد رستمي

تاریخ کم حافظه سیاست ایران کمتر از دو سال پیش مردی را از کاخ ریاست جمهوری به سوی خانه اش در محلۀ نارمک تهران بدرقه کرد که اکثریت قریب به اتفاق ناظران با طرف و بی طرف امید چندانی به بازسازی شخصیت سیاسی و اجتماعی این فرد نداشتند و کار آنچنان بیخ پیدا کرده بود که حتی نزدیک ترین هم پیمانانش نیز با کنار کشیدن خویش تمام کاسه کوزه ها را بر سر وی شکستند تا زمینه های بروز و ظهور مجددش را تا حد صفر درصد پایین بیاورند.

به زعم کارشناسان این پایان تلخ و قابل انتظار مردی بود که با نقل قولهای خلق الساعه و شدیداً عامه پسندانه هشت سالی را بعنوان مرد نخست اجرایی سپري كرد و کلید کاخ ریاست جمهوری را در دست داشت و هشت سال تمام هیچ تپۀ گلکاری نشده باقی نگذاشت و در هر نقطه ایی براحتی می شد رد پایی از تصمیمات لحظه یی و غیرکارشناسی این فرد را شاهد بود. آن روز به نادرستی روز وداع با وعده های پوپولیستی قلمداد شد تا با بازگشت عقلانیت به فضای سیاسی و اجرایی کشور بتوان برای آیندۀ برنامه ریزی کرد.

اما سوگمندانه باید اعتراف کرد که سیب پرتاب شده از سوی متحدین آن روزهای جغرافیای سیاسی ایران که بیشتر می شد ائتلاف مخالفان روند آن زمان کشور نامید، آنچنان که باید و شاید بر وفق مراد نچرخید تا جایی که هر روز ترجیح بند بحثهای سیاسی و غیرسیاسی چشم فروبستن به کاستی ها و برجسته کردن- به زعم آنها- نقاط مثبت احمدی نژاد باشد.

انگار همچنان که جماعت ایرانی به مردگان احترام ویژه یی قائلند و سعی می کنند جز به نیکی از اموات یاد نکنند، دراین مقوله نیز باید شاهد این سناریو کلیشه یی باشیم و انگشت حیرت به دندان عقل گزیده و برفرجام چنین رفتارهایی با دید شک و تردید نگریست.

آزاد سازی قیمت بنزین در روز سوم خردادماه 94 فرصت بی نظیری دراختیار کاربران رسانه های اجتماعی داد تا ذوق خویش را در مسیر ساختن لطیفه های ریز و درشت به کارگیرند و به یکباره هم بدعهدی دولت را در زمینه ثابت نگه داشتن قیمت سوخت زیرسؤال ببرند و هم با یادآوری شخصیت احمدی نژاد - که به زعم طرفدارانش فردی شجاع بود- شجاعت دولت را دراتخاذ این تصمیم زیرسؤال ببرند و بگویند باز صد رحمت به فلانی که توی تلویزیون چشم در چشم مخاطبین می دوخت و می گفت فلان می کنم و بهمان.

و باز این درحالی بود که احمدی نژاد تا روزهای پاياني عمر دولتش از چند برابر شدن میزان یارانه اعطایی به خانواده های ایرانی سخن می راند و این دولت از روز اول دست به موضعی انفعالی در زمینه پرداخت یارانه زده و هر روز اخبار ضد و نقیضی درمورد قطع کردن این مبلغ ناچیز برای اقشار مختلف به بیرون درز می کند و موجبات تشویش اذهان خانواده های بسیاری را بوجود می آورد که ماهیانه چشم امیدشان به این مبلغ ناچیز دوخته شده و به محض واریز جلوی بانکها به صف می شوند تا بلافاصله بتوانند زخمی هرچند سطحی از اقتصاد شدیداً آسیب دیده قشرهای فرو دست جامعه را التیام دهند.

این یک زنگ خطر آشکار است که مردم ایران بواسطۀ قطع شدن سهميه شصت لیتر بنزین - که سرجمع در صورت برقرار بودن فقط هیجده هزارتومان از خرج ماهیانه شان کم می كرد- این چنین واکنش نومیدانه نشان دهند و حتی در برخی از شهرها به یک نابسامانی و آشوب زودگذر هم ختم شود و جماعتی که همین دوسال قبل از خرابکاریهای مسئولان وقت دست به دامن تیم دیگر شده بودند این چنین فریاد واحسرتا سر بدهند و به شجاعت و اقتدارش درود بفرستند و فراموش کنند که اگر امروز سوگوار از دست دادن هجده هزارتومان هستند در همان روزها یک شب خوابیدند و صبح اش با سه برابر شدن قیمت دلار سفره خانواده اشان به یکباره تا یک سوم کوچکتر شد و کسی نه توانست اعتراضی بکند و نه ملت از شجاعت و تهورش داستانها ساختند و نه در وصف اش اشعار حماسی سرودند که امروز بواسطه تلاش بی وقفه بازوهای رسانه یی شان سعی در تحریف و تنظیف تاریخ به نفع گروه خاص دارند.

این یک شکست کامل است که از زبان افراد پرمدعا الفاظی جاری شود مبنی براینکه فلانی دست کم مثل شیر می غرید و از خزانه های پرو پیمان و پول تمام نشدنی دولت و.... می گفت و مثل برخی ها کاسۀ چه کنم چه کنم دستش نمی گرفت! انگار که منتقدین چشم اسفندیار و پاشنه آشیل دولت را یافته اند و دولتی که با شعار بهبود وضع معیشت سرکار آمده بود بدلیل یکسری تصمیمات که مطابق خواست عوام نیست به سرعت پایگاه اجتماعی و سیاسی اش را دراین طبقات از دست داده و فریاد وا محمودا سرداده و به آغوش دلواپسان برگردند.

اما قضیه به همین جا ختم نمی شود و نمی توان از مردمی که هشت سال تمام با سیاستهای عوام گرایانه عجین شده اند انتظار رفتار غیرپوپولیستی داشت ولی با کمال تأسف باید قبول کرد که امروز در جایی دیگر و توسط افرادی که خود را سیاستمدار و طرفدار دولت معرفی می کنند هم زمزمه هایی شینده می شود که به هیچ وجه قابل قبول نیست.

این یک واقعیت است که بدلیل غیرهمسو بودن اکثریت نمایندگان مجلس با دولت، اصطکاکهای بسیاری بین دو قوه بوجود آيد که بخصوص در قضیه تقسیم مدیریت ها در استانهای مختلف هر یک از حداکثر نیروی خود در جهت پیشبرد اهداف خویش استفاده می کنند و به شیوه های سلبی و ایجابی در مقابل تصمیمات دولت ایستادگی می نمايند تا سنگرهای فتح شده در طول هشت سال را هر جور كه هست حفظ کنند و اینجاست که آنچنان که باید و شاید توفیق در مسیر روی کارآوردن افراد همسو با دولت حاصل نمی آید.

اینجاست که دوستان با تعریف و تمجید از رئیس دولت قبل مثال می آورند که چگونه خودسرانه سیاست خویش پیش می برد و خیلی زود مهره چینی می کرد و دخالتهای سایر ارگانها و نهادها را در زمینۀ عزل و نصب برنمی تابید و از افراد نزدیک به خویش حمایت تام بعمل می آورد و تا لحظۀ آخر به پای اشان ایستادگی می کرد!

در اين يك فقره صرفا می توان لبخند تلخی زد و عبور کرد و بر رسم روزگار تعجب کرد که چگونه است شیوه یی شدیداً منسوخ و مردود از سوی دوستان بعنوان یک الگو و مدل برای توزیع مدیریتهای ریز و درشت کشور توصیه می شود درحالیکه همین دوسال قبل هرکس با شدت و حدت به این قضیه می تاختند و تقسیم مدیریت را صرفاً محصول یک خرد جمعی متشکل از نخبگان می دانستند .

آیا به راستی قضاوت اشتباه بوده یا گذشت زمان صرفاً درکار تطهیر اشخاص است ؟ آیا کم کم خود را آماده تجلیل از کاغذ پاره نامیدن قطعنامه های شورای امنیت بکنیم؟

در رمان جاودانه"صدسال تنهایی " شاهکار "گابریل گارسیا مارکز" مردم روستای"ماکوندو" رفته رفته همگی به عادت عجیب بی خوابی دچار می شوند و همزمان با آن نسیان گرفته و به مرض فراموشی هم دچار می شوند. قضیه به آنجا منتهی می شود که اهالی روستا برای اینکه اسامی اشیاء و اجسام را از خاطر نبرند بر روی هر جسمی اسم آن را می نویسند تا مانع از فراموش شدگی آن گردند.

به نظر می رسد بخاطر فراموش نشدن آن هشت سال بايد كه هر روز اتفاقات ریز و درشت آن سالها را به همدیگر یادآوری کنیم بلکه تا حدودی از سرعت تطهیر دولتمردان آن زمان کاسته شود . اینکه تورم بالای چهل درصد بود. اینکه کارخانجات رو به تعطیلی بود. اینکه هر روز یک قطعنامه علیه ایران صادر می شد. اینکه مدیریت اتوبوسی حاکم بود. اینکه وزیر مملکت در مأموریت خارجي برکنار می شد. اینکه وزیر مملکت بعنوان دکترا حقوق می گرفت و بعد مشخص می شد که فوق دیپلم هم به زور دارد. اینکه اختلاس های ریز و درشت اعتماد ملت را به سیستم بانکی سلب کرده بود و ... خیلی چیزهای دیگر . لطفاً بقیه را شما ادامه دهید تا یادمان نرفته!

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
طاهر ب
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
زیبا بود

با سپاس از حمید رستمی عزیز
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۴
جناب رستمی آنچه دوباره احمدی نژاد را بازگردانده نه عملکرد وی، بلکه عملکرد ضعیف روحانی است. از این موضوع حیرت زده نشوید مردم بقدری در فشار هستند که فقط لحظه حال را درک می کنند نه گذشته یا آینده را
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار