کد خبر: ۵۹۳۳۱
تاریخ انتشار: ۱۷ تير ۱۳۹۴ - ۲۰:۱۶ 08 July 2015

حميد رستمي

در صبحگاه روز شنبه سوم خردادماه سال 76 هنگامی که اخبار رادیو ایران در ساعت هشت پیام تبریک کاندیدای شکست خورده به رئیس جمهور منتخب را قرائت می کرد هنوز واژۀ اصلاح طلبی وارد ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی نشده بود و بعد از عبور از بحرانهای سیاسی، اجتماعی دهه های پنجاه و شصت، آسمان سیاسی جمهوری اسلامی را به دو گروه تقسیم کرده بود که هم در لفظ و هم در معنی کمترین تفاوت را با یکدیگر داشته و نهایتاً یک اختلاف سلیقه در رسیدن به اهداف مشترک می شد ازآن استنباط کرد.

اوایل دهۀ هفتاد« جامعۀ روحانیت مبارز» در کنار« مجمع روحانیون مبارز» به امر مملکت داری مشغول بودند و هرچند تعدادی شبه حزب که بیشتر به گروه می مانست- درکنار آنها فعالیت می کردند ولی هرکدام به نوعی در ذیل این دوگروه بزرگ تعریف می شدند و البته باید این را هم اضافه کنیم که ستاره اقبال « مجمع روحانیون مبارز» و گروههای همسو بعد از ارتحال امام(ره) رفته رفته کم فروغ تر از پیش شده و « جامعۀ روحانیت مبارز» با دراختیار گرفتن اکثریت کرسی های مجلس و دولت در راستای حذف همیشگی رقیب سنتی اش گام بر می داشت که آن اتفاق غیر قابل پیش بینی رخ داد و با تشکیل حزب کارگزاران سازندگی با حضور تكنوكراتهاي حامي هاشمي در سال 74، جناح راست در درون خود با ريزشی سهمگین مواجه شد تا یکسال بعد زمینه های یک ائتلاف تاریخی بین مجمع روحانیون و کارگزاران سازندگی و متعاقب آن پیروزی قاطع نامزد مورد حمایت اشان در برابر کاندیدای پر نفوذ جامعه روحانیت مبارز و تشکل های همسو را فراهم آورد و بعد از آن معادلات جدیدی در جغرافیای سیاسی ایران رقم بخورد.

آن روزها هنوز گروه بندی های سیاسی با اسامی جدید مصطلح نشده بود و بیشتر دسته بندی « جامعه» و «مجمع» و بعضاً « راست » و « چپ» در مباحث کاربرد داشت و با پیوستن « کارگزاران» از دل« جامعه» به « مجمع» لزوم تعاریف جدید در این عرصه را بیش از پیش یادآور شد.

جالب تر اینکه شعارتحقق « جامعه مدنی» رئیس جمهور منتخب طی ماههای بعد، به انتشار اولین روزنامه بخش خصوصی و در راستای این شعار بعنوان « جامعه» انجامید که در تاریخ مطبوعات ایران بعنوان یکی از نقاط عطف به ثبت رسید.

این چنین بود که روزنامه جامعه در کنار روزنامۀ سلام که در پیروزی تاریخی دوم خرداد 76 نقش تعیین کننده داشت دسته بندی های جدیدی برای گروههای سیاسی ایران تعریف کردند از آن جمله:

« اصلاح طلب، محافظه کار»

در حالیکه جناح راست به هیچ عنوان از واژۀ محافظه کار و حتی غلیظ تر از آن اقتدارگرا خشنود نبود در پی واژه های لطیف تری بود که هم بار معنایی خوبی داشته باشد و هم اینکه دست کم در فعالیتهای سیاسی بعدی بتواند اقبال عمومی را به خود جلب کرده و واژه هایی همچون تشکل های همسو که اتفاقاً سوژه طنز مجله گل آقا قرار می گرفت و با اضافه کردن حرف به آخر این واژه به واژه های جدیدتری دست می یافت- اقتدارگرایان ، محافظه کاران، جناح راست ، ضد اصلاحات و ... را که یادآور شکست تلخ 76 بود از حافظۀ جمعی ایرانیان بزداید.

آنها بعد از چندین سال تلاش و مانور روی واژه هایی همچون آبادگران جوان، پيروان خط امام و رهبری؛ به واژه اصولگرایان دست پیدا کردند و در اوایل دهۀ هشتاد رقابتهای سیاسی ایران به دو قطب اصلاح طلبان و اصولگران تقسیم شد. اما هیچگاه تعریف دقیقی از این دو واژه ارائه نشد تا جمعی از فعالین سیاسی بصورت آونگی در مسیر این دو اردوگاه در حرکت باشند و فقط یکبار در مورد اصول گرا بودن علی مطهری در بین اصولگرایان مجلس نشین رأی گیری بعمل آمد و ایشان بصورت ناپلئونی توانستند در اردوگاه اصولگرایی تداوم حضور داشته باشند که البته نفس این عمل نیز مسبوق به سابقه نبود.

از آنجایی که هنوز در این کشور تحزب بعنوان امری مذموم و ناپسند انگاشته می شود و کاندیداهای حاضر در انتخابات مجلس و حتی بعضاً ریاست جمهوری سینه ستبر کرده و با شجاعت هرچه تمامتر از حزبی نبودنشان دفاع می کنند در نتیجه افکار عمومی در مورد تفکرات و ایده های آن شخص دچار سردرگمی آشکار شده و تکلیف خویش را در مواجهه با چنین اشخاصی نمی داند و از طرفی این فرصت را به آنها اعطا می کنند که در بزنگاههای مختلف تصمیمات متفاوت بگیرند که از برآیند آن تصمیمات و اظهار نظرها تعلق خاطر آن شخص به گروه یا دسته و حزب خاصی استنتاج کرد.

مثال بارز این قضیه محمود احمدی نژاد است که هشت سال ریاست دولت اش با احزاب میانه خوبی نداشت و الان هم کسی حاضر نیست مسئولیت اتفاقات و تصمیماتی که برای کشور گرفت و شاید نتایج آن تا پنجاه سال بعد هم ادامه داشته باشد را برعهده نمی گیرد.

آفت بزرگی که اصلاح طلبان در این دو دهه با آن دست به گریبان بودند موجبات ریزش نیروها و هم چنین بروز اختلافات ریز و درشت درون گروهی را فراهم می آورد. به گونه یی که افراد برای مسأله دار کردن دوستان خویش ذره بین در دست گرفته و با کنکاش دراحوالات شخصی به دنبال یافتن نکته هایی هستند تا ثابت کنند که وی اصلاح طلب نیست و نباید از مواهب روزهای پیروزی بهره مند شود چرا که به نظر می رسد درجه خلوص نیت اش آنچنان بالانیست .

گاهی در پروندۀ شخص مزبور هم چیز دندان گیری پیدا نمی کنند و فلان فامیل درجه دو را علم می می کنند که با بهمان فرد اصولگرا سالها قبل یک سلام و علیکی کرده است و همین بهانه برای رد صلاحیت اصلاح طلبی اش کفایت می کند و حکم کلی در دادگاه صحرایی داده شده و به ترور شخصیت می انجامد.

جالب اینجاست که همین دوستان که برای خارج کردن هم رزمانشان این چنین مجاهدت می کنند چندین برابر این تلاش نفس گیر را مبذول می کنند و خلوت و جلوت یک شخص اصولگرای کاملاً تابلودار را زیرو رو می کنند تا جمله یی، انتقادی یا حتی تعارضی پیدا بکنند در وصف اصلاحات و آن را چنان درشت می کنند که انگار از دین گریخته یی به آغوش اسلام بازگشته غافل از اینکه آن اظهار نظر بیشتر کارکرد انتخاباتی داشته و طرف اصلاً در این باغها تشریف ندارد و نمی خواهد که سر به تن یک نفر از اصلاح طلبان باشد.

این ساده دلی ابلهانه گاهی چنان افراطی می شود که دو تا شاخ تر و تمیز در سر آدم سبز می شود . هیچگاه نباید فراموش کنیم که در سال 87 مهندس را به خاطر اتفاقات دهۀ شصت مستوجب مجازات می پنداشتند و او را به اصولگرایی متهم می کردند و می گفتند: « یعنی چه که من اصلاح طلبی هستم که به اصول مراجعت می کنم! ؟»

این اظهار نظرهای بشدت سطحی و بی پایه که بیشتر به نق زدنهای روشنفکرانه پهلو می زد با فراگیر شدن رسانه های مجازی چندین برابر شده و در برابر هر اسم و شخصیتی خیلی راحت می توان انگ « ضد اصلاحات» زد و خود را راحت کرد. انگار که بازی سیاست مثل دیجیتال ،‌ صفر و یک هست و هیچ نقطه یی بین این دو عدد نیست.

هیچگاه نباید فراموش کرد روزی سرد و یخ زده در اسفند 90 که رئیس دولت اصلاحات رأی خود را در یکی از روستاهای دماوند به صندوق انداخت تا فردای آن روز آماج حملات ریز و درشت کاربران رسانه های مجازی باشد و همگان او را به خیانت به آرمانها متهم کنند و با صفتهای زشت و شرم آوری او را خطاب قراردهند . اما فقط یکسال بعد تاریخ آن مرد نجیب را تبرئه کرد تا یاد بگیریم خیلی زود قضاوت نکنیم .

این روزها نداشتن تعریفی مشخص از مرزهای اصلاح طلبی باعث شده است که هرکس با یادآوری لحظه یی از آن هشت سال مهرورزی برای از میدان به در کردن رقیب درون گروهی راست و دروغ به هم ببافند و او را به وابستگی به جبهه غیرخودی متهم کرده و از دوستانش تقاضای نابودی طرف مقابل دارد غافل از اینکه اعمال و رفتارهمگان سیاه یا سفید نیست بلکه یک برآیند کلی از سالهای زندگی ست که می تواند تصویری روشن از دیروز برای فردای بهتر ارائه دهد و الاّ آش را آن چنان شور می کنیم که حتی آن "سیدخندان" را هم به تیر اتهام می رانیم.


منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
مجید لاک پشت
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۸
اگر از وبلاگتان حذف نکرده باشید! شما که خودتان از منقدان رای دادن خاتمی بودید.
آقای رستمی فعلا مشی اعتدال گرفته اید و به همه حمله می کنید!
ای کاش دوستان این یادداشتهایتان را ذخیره کنند تا با نوشته هایتان در سالهای بعد و زمامداری دولتهای بعد مقایسه کنیم.
خود آن ننما که نیستی!
حميد رستمي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۲۱
من؟منتقد راي به خاتمي؟اشتباهي گرفتي برادر هم ارشيو اواي اردبيل موجود است و هم مهر اردبيل و هم وبلاگ!
پاسخ ها
مجید
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۲۳
رای به خاتمی نه! برادر، رای دادن خاتمی در ذماوند....! خوب خودت می زنی به اون راه!
بالاخره اعتدالی هستی دیگه! بلدی از این کارا بکنی داداش! البته فعلا اعتدالی هستی!
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار