ما بر اصحاب قضا عرض سلام آوردیم تا توانسته از این قوه حمایت کردیم
گرچه یک عده در این قوه خیانت کردند در لباس صلحا رو به فساد آوردند
سر به زانوی تفکر چو نهادم دیشب تنم از یاد گذشته عرق آورد و تب
یادم آمد چه ستمها که به مردم می شد که عدالت وسط رابطه ها گم می شد
تیم قبلی تو قضاوت به مماشات رسید اژدها توی همان قوه به حاجات رسید
کو رئیسی که در آن دوره ریاست می کرد؟ آیا کور و کر و سربسته قضاوت می کرد؟
آیا در جریان اعمال معاون بوده؟ من نگویم که زده با (طبری) فالوده
گر که می دید و نمی گفته خیانت کرده گر که نشناخته معاون را، بلاهت کرده
(طبری) رأی به پوشیدن قانون می داد رأی به (راشی) و دوشیدن قانون می داد
تبرش قانون جنگل را رعایت می کرد زور می گفته به (یاس های سفید) آن نامرد
چه فسادها که در آن دوره به نام دین شد خواست (باند طبری) ز رشوه ها تامین شد
باور مردم از آن قوه کمی برگردید با غروب طبری شایعه کمتر گردید
لطف حق شامل این ملت باایمان بود گر نبود لطف خدا کشور ما ویران بود
باغ بود منتظر دست و نوید اصلاح (میر قضات) عوض شد به امید اصلاح
باغبانی دگر آمد که (هرس) فکرش بود آفت و هرزه زدودن عمل و ذکرش بود
بهر آینده ز اهداف پیام آورده قلم قاطعیت را ز نیام آورده
مردی آمد ز تبار علی(ع) و اولادش این ریاست به قضائیه، مبارک بادش
سیدی آمده منشور علی(ع) در پیشش انگلستان نزده مُهر به زیر ریشش
اعتمد را به قضائیه (رئیسی) آورد دادگاه طبری و دگران برپا کرد
گوی سبقت ز رقیبان بربوده سید طبری را وسط تور نموده سید
خواسته ی ما ز قضا و ز رئیسش این است جنگ با مفسد و فاسد ز پیام دین است
نهراسی ز فلان کس که درشت افتاده یا فلان رانت خوری که بُوَد آقازاده
گوش (زرافه) بگیر تا کنندت باور که تفاوت نکند شخص به پیش داور
انتظار از (پشه گیر) اینکه نترسد از (فیل) سر (اصحاب فساد) را شکند با سجّیل
کو مجازات (فریبنده ی افکار) ما؟ به فلک برده چرا قیمت بازار ما؟
آن مزخرف که وزیر بود و مزخرف می گفت که نساخت مسکن و بسیار بزد حرف مفت
بابت آنهمه خسران که مجازاتش کرد؟ باید او را به پس میز مکافات آورد
نخل ملت چو چهل ساله و بالغ گردید رطب پاک بیاید بدهد بی تردید
به امیدی که (رئیسی) سر و سامان بدهد به تن سرد عدالت ز قضا جان بدهد
می شود باغ قضائیه دوباره پرگل جای خار و علف هرزه بروید سنبل
چشم (نقاش) به آینده بسی خوشبین است که رئیسی سر کار است که مرد دین است
انتهای پیام/*