«تابناک»، حسن عباسی؛ شاید در سال ۱۳۳۰ ارباب گشتاسب فیروزگر زرتشتی اگر تصوّر میکرد زمین و ساختمان موقوفهاش چنین سرنوشتی پیدا میکند آنرا وقف تربیت اسب و ساخت اصطبل میکرد.
شاید ارباب گشتاسب فیروزگر فکرش را نمیکرد که روزی زمین و ساختمان موقوفهاش تحویل بهداری شود و در گذر زمان به مکانی تبدیل گردد تا بیماران بی بضاعت ، فقیر و صد البته شهرستانی از روی ناچاری ، نداری و فقر مجبور شوند به این مرکز مراجعه و به دلیل عدمرسیدگی درست و نوع برخورد کادر درمان باعث گردد که روزی ۱۰۰ مرتبه مردم مؤسس و واقف ساختمان و بیمارستان را لعن و نفرین کنند وگرنه چنین کاری را انجام نمیداد.
بیماران پولدار با بیمههای تکمیلی قوی و بیماران تهرانی که از اوضاع بیمارستانهای دولتی و دانشگاهی اطلاع دارند برای درمان و جراحی به بیمارستانهای خصوصی لوکس و دارای کادر درمان قوی و خوش برخورد مراجعه میکنند.
بیماران بی بضاعت شهرستانی و فقرا از روی اجبار و نه به دلیل انتخاب و اعتقاد قلبی برای درمان به مراکز درمانی دانشگاهی ارجاع و به دلیل نداشتن پول و بیمههای قوی تکمیلی باید با شرایط نامناسب این بیمارستانها و برخورد ناجالب کادردرمانی که بعضاً بدخلق و به نوعی طلبکارند بایستی بسوزند و بسازند.
بیماران شهرستانی اغلب با لباسهای محلی و پوششهایی سنتی و صدالبته بسیار زیبا و تمیز با ادب و متانت در پشت دربهای بیمارستان و بخشها ، آواره و اسیرند؛ روز و شب در پیاده روهای اطراف بیمارستان و حیاط بیمارستان در «گرما و سرما» ، «آلودگی هوا و باران» و... جانشان به لب میرسد و کلمهای نمیگویند ولی پرسنل این بیمارستان به تصوّر اینکه این عزیزان شهرستانی هستند ، جا و مکان درستی ندارند یا شاید به دلیل پوشش سنتی آنها بدترین رفتار را با آنها دارند.
شاید اگر این افراد هم پولدار بودند و بزک دوزک میکردند و به کادر درمان میرسیدند برخورد بهتری با آنها میشد. بیماران شهرستانی در اینگونه مراکز به دلیل فقیر بودن ، درمان درست و مراقبت کافی پرستاری دریافت نمیکنند و همراهان بیمار بدلیل محجوب بودن و در مقابل ، نوع برخورد تند «کادر درمان» در نهایت یا جنازهی بیمار خود را تحویل گرفته و یا بیماری با هزار عارضه و ناتوانی تحویل خواهند گرفت.
البته واضح و مبرهن است که دلیل چنین اتفاقاتی چیست: هیچکدام از افراد مسئول و مجلس نشینان و دولت مردان برای مداوا به چنین کشتارگاههایی مراجعه نمیکنند و «افراد فقیر» و «بی پناه» و «بی زبان» هم که گرفتار سیستم درمانی پولکی و بی صاحبی شدهاند راه به جایی نمیبرند.
رشد و توسعهی سرسام آور و قارچ گونه بیمارستانهای خصوصی در پایتخت و مراکز استانها که چندین و ده برابر مراکز دانشگاهی بوده است مویّد این داستان است.
کمبود امکانات و عدمرسیدگی کافی به بیماران را شاید بتوان توجیه کرد ولی رفتار طلبکارانه و از روی بی ادبی و بی فرهنگی با بیمار و همراهانش به دلیل فقر و شهرستانی بودن توجیهی ندارد.
بسیاری از این بیماران و همراهان. آنها اگرچه فقیر و بی بضاعت هستند ولی از نظر شرافت انسانی و مفید بودن برای مملکت و مردمشان هزاران برابر بیشتر از پرستارهای صد جا عملی که تمام افتخار آنها داشتن گوشی اپل است، هستند و به مراتب والاتر از پزشکان با کارانهی نجومی و پاپیون و کراوات هستند.
در ادوار گذشته که بهداشت و درمان متولّی درست درمانی داشت، استادی متوجه میشود که پزشک جوانی با بیماری از روی تکبّر و نخوت برخورد و به هنگام گرفتن شرح حال و معاینه او را که شهرستانی بوده مورد مضحکه قرار میدهد.
استاد پس از دیدن این صحنه تمام پزشکان و دانشجویان را جمع و خطاب به پزشک خاطی میگوید که "این بیماران شهرستانی مثل شما لباس نمیپوشند ، عطر و ادکلونشان هم به راه نیست ، انگلیسی هم حرف نمیزنند و سفر خارج هم نمیروند ولی به خوبی میدانند که امثال تو پزشک بیاخلاق چیزی بارت نیست و از پزشکی بهرهای نداری".
استاد میخواست به آن پزشک بیسواد و بیاخلاق گوش زد کند که مردم متوجه بی سوادی امثال تو هستند و گول ظاهر تو را نمیخورند و اگر چیزی به تو نمیگویند به دلیل نجابتشان است.
جای استادان بزرگ در آموزش دانشگاهها خالی و افراد نه چندان موجّه و با اخلاق جایگزین آنها شدهاند. افرادیکه در بخشهای خصوصی سرگرم هستند و آموزش ، خصوصاً آموزش اخلاق پزشکی و اخلاق پرستاری را به کل کنار گذاشتهاند و نتیجهی آن اوضاع آشفتهی جامعه پزشکی و پرستاری موجود است.
مردم به خوبی میدانند که پرستارهای بزک دوزکی و دماغ عمل کرده و مانکن در پشت دربهای بخشهای ویژه به بیمارانشان رسیدگی نمیکنند و مراقبت کافی از بیمار به عمل نمیآورند و چیزی هم بارشان نیست ولی به دلیل فقر و نداری چارهای جز سکوت ندارند.
گروهی از کادر بخشهای ویژه چون پشت درهای بسته و بدور از چشم دیگران کار میکنند ظاهراً اجازه هر برخوردی را دارند. خداوند جای حق نشسته است. ویروس کرونا سلاح سری خداوند برای کشیدن گوش شما بوده و هست... به جای رقاصی و چالش رقص و انتشار کلیپ بزن و بکوب در بیمارستان به بیمارانتان رسیدگی کنید.
بترسید از روزی که مردم دیگر تاب و توانشان ببُرد و خودشان شما را به راه راست هدایت کنند. در زمانهایی نه چندان دور به هرکس و ناکسی اجازه نمیدادند تا لباس پزشکی و پرستاری به تن کند ولی گویا امروزه داشتن چشم و ابروی دلربا و کمر باریک و بابای پولدار برای پرستار شدن و پزشک شدن کافیست. کجایی ارباب گشتاسب فیروز گر که ببینی موقوفه ات به چه روزی افتاده...
انتهای پیام/*